Wind Will Carry Us

باد مارا با خود خواهد بُرد یاد مارا در خود خواهد داشت

Wind Will Carry Us

باد مارا با خود خواهد بُرد یاد مارا در خود خواهد داشت

Wind Will Carry Us

در شب کوچک من افسوس
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهره ویرانیست
گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟
من غریبانه به این خوشبختی می
نگرم
من به نومیدی خود معتادم
گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی ؟
در شب اکنون چیزی می گذرد
ماه سرخست و مشوش
و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است
ابرها همچون انبوه عزاداران
لحظه باریدن را گویی منتظرند
لحظه ای
و پس از آن هیچ .
پشت این
پنجره شب دارد می لرزد
و زمین دارد
باز میماند از چرخش
پشت این پنجره یک نا معلوم
نگران من و توست
ای سراپایت سبز
دستهایت را چون خاطره ای سوزان در دستان عاشق من بگذار
و لبانت را چون حسی گرم از هستی
به نوازش های لبهای عاشق من بسپار
باد ما را باخود خواهد برد
باد ما را باخود خواهد برد

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

دریغا! سرزمین نگون‌ بخت که از به یاد آوردن خود بیمناک است. کجا می‌توانیم آن را سرزمین مادری بنامیم که گورستان ماست؛ آن‌جا که جز از همه‌جا بی‌خبران را خنده بر لب نمی‌توان دید؛ آن‌جا که آه و ناله و فریادهای آسمان شکاف را گوش شنوایی نیست. آن‌جا که اندوه جانکاه چیزی‌ست همه‌جایاب. و چون ناقوس عزا به نوا درآید کمتر می‌پرسند که از برای کی‌ست، و عمر نیک‌مردان کوتاه‌تر از عمر گُلی‌ست که به کلاه می‌زنند، و می‌میرند پیش از آن‌که بیماری گریبانگیرشان شود.

[شکسپیر - مکبث - ترجمه از داریوش آشوری]
____
@caulfild

صبا ..